یکی از دروغ های شاخدار مزاری پرستان این است که مزاری را شاهکار رهبری! نامیده اند. واقعا آدم حیرت می کند از این همه دروغ. مگر مزاری از رهبری چه می دانست که تازه شاهکار هم باشد. یکدندگی و لجاجت که هنر نیست. با هر قومی در افتادن و مردم خود را به دم تیغ این و آن سپردن شاهکار رهبری است؟ مگر مزاری به جز پناه بردن به گلبدین حکمتیار و گلیم جمع های ازبک چه هنری کرد. او بخاطر یک پست کلیدی مردم هزاره را تباه کرد ، غرب کابل را محل جنگ کرد که همه به آن حمله کنند و توپ و موشک به آن شلیک کنند ویران کنند ، بی ناموسی کنند بکشند و بدرند. آیا این هنر رهبری است یا حماقت رهبری. البته در زمان ما که همه چیز برعکس شده ، باید هم حماقت شاهکار رهبری تلقی شود. در زمانی که کلاه گذاشتن سر مردم و حرامخواری ، زرنگی تلقی می شود و دزدی اسمش چریکی است و دروغ ارزش به حساب می آید ، باید هم حماقت و لجاجت شاهکار رهبری باشد. مگر مزاری چه کرد و چه بدست آورد ؟ آیا در آن زمان هرج و مرج و قتل و کشتار ، جان و مال مردم خود را حفظ کرد یا پست کلیدی بدست آورد یا حزب وحدت را که ریاستش بعهده داشت ، از دوپارچه شدن نگه داشت؟ در صورتی که مزاری در همه این موارد برعکس عمل کرد پس واقعیت آن حماقت محض است ؛ اما چون بنا به دروغ گفتن است باید از افعال معکوس استفاده کرد.
ارسال
شده توسط ابراهیم خلیلی در 91/1/11 10:15 صبح